پارک
عزیزم بالاخره بعد از ٢ ماه و نیم وقت کردم برات مطلب بنویسم اردیبهشت ماه رفتم اردبیل و ١ ماه موندم اونجا و گواهینامه ی رانندگیمو گرفتم .
٣ روز هم میشه که وبلاگم رو از بلاگفا انتقال دادم به نی نی وبلاگ.
تو الان ٢٢ ماه و ٢٠ روزه ای یعنی بعد از ١ ماه و ١٠ روز ٢ سالگیت تموم میشه و وارد سه سالگیت میشی .داری بزرگ میشی با اینکه بعضی وقت ها من و با با رو اذیت میکنی.
خیلی دوست دارم از کارهات برات بنویسم.
دیروز بابا ما رو برد پارک یعنی از وقتی هوا گرم شده زود زود میبریمت پارک تا دلتنگی نکنی. خیلی پارک رو دوست داری تا بهت میگیم کجا بریم میگی پاک( پارک). تا میگیم سوار چی میشی میگی تاب. بعضی وقت ها هم تاب بازی رو میخونی( تاب تاب تاب بازی خدا منو نندازی) ولی شاید فقط من میفهمم که تو داری چی میخونی.
الان خوابیدی واسه همین میتونم با آرامش بنویسم ولی هر لحظه امکان داره که با صدای گریه و گفتن ماما ماما ماما بیدار بشه
اگه الان کسی بیاد خونمون از بهم ریختگیش میترسه انگار خونمون بمب ترکوندند همه اسباب بازیهای ال آی رو زمینه. وای خدا ال آی بیدار شد باید برم