بابا بزرگ و ما مان بزرگ
ا
امروز بابابزرگ و مامان بزرگت اومدند یعنی بعد از ناهار اومدند اینجا، بعد از شام هم رفتند.
وقتی اونها اومدند تا اونها رو دیدی خیلی خوشحال شدی رفتی بغل بابا بزرگ هی ادا در میاوردی ازم خواستی تا لباسهای تازه ای که واسه عید خریدیم رو به اونها نشون بدم هی میگفتی ماما جی جی ماما جی جی. مامان بزرگت هم برات یه لباس خوشگل خردیده بود زود ازم خواستی که اونو بپوشی ،پوشیدی ،وقتی بابات هم اومد بهش نشون دادی الان هم تو تنت خوابیدی .
بابا بزرگ هم قبل از شام به من و تو و بابات عیدی داد بعد از شام هم زود رفتند چون هوا زیاد خوب نبود راهشون هم دور.
چایی رو توی فلاسکشون دم کردم تا توی راه بخورند.خلاصه امروز زحمت کشیدند و اومدند من اونها رو خیلی دوست دارم خدا به اونها طول عمر بده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی