ال آیال آی، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
شایلیشایلی، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

دخترای من ، ال آی و شایلی

خدایا شکرت

روزهای بد

1389/7/12 22:54
1,356 بازدید
اشتراک گذاری

١٥ آبان٨٧ آزمایش دادم و مطمئن شدم که تو رو باردار هستم اینقدر خوشحال بودیم انگار که توی این دنیا خوشبخت تر از ما کسی نیست.ز ولی نمیدونستم چه روزهایی انتظار من رو میکشه.! 

روزهای اول حالم خیلی خوب بود ولی یه هفته بعد حالم بد شد خیلی بد یعنی ماه ۲ بارداری ویارم شروع شد نمیدونستم کساییکه توی حاملگی ویار دارند چقدر حالشون بد میشه.ز الان که دارم اینهارو مینویسم کسی نمیتونه درک کنه تا اینکه سرش بیاد چون من هم قبلا نمیدونستم مامانم میگفت که حال آدم خیلی بد میشه ولی من درک نمیکردم.خلاصه سرم اومد و من فهمیدم که یه مادر برای مادر شدن از سختیها شروع میکنه.

از خونه بدم می اومد از یخچال متنفر بودمز همه چیز به نظرم بد بو شده بود از غذاهاییکه خوشم می اومد متنفر شده بودم نمیتونستم چیزی بخورم تا یه چیزی هم میخوردم استفراغ میکردمز فشارم همیشه پایین بودز صبح ها که از خواب پا میشدم اول با معده خالی استفراغ میکردم و زردآب بالا می آوردم.ز

 روزها هیچ چیز نمیتونستم بخورم شب ها هم بعد چند لقمه غذا شربت ضد ویار میخوردم تا غذا بتونه هضم بشه. وقتی از جام بلند میشدم قلبم تند تند میزد یعنی نمیتونستم به مدت طولانی سر پا بایستم به هیچ چیز نمی تونستم فکر کنم فقط میخواستم دراز بکشم و بخوابم.

 بعضی روزها هم اونقدر حالم بد میشد که بابات من و می برد درمانگاه بهم سرم میبستن تا کمبود آب بدنم جبران بشه.

 من و بابات اون روزها خیلی سختی کشیدیم چون اینجا تنها بودیم هیچ کس برای کمک به من و بابات نیومد فقط بابات بود که کمکم می کرد و در اون روزهای سخت کنارم بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)