ال آی دیگه از مگس نمیترسه
عزیزم یه مدتی بود که نمیتونستم به وبلاگت سر بزنم هم اینترنت نداشتیم و هم مشغول تو بودم.
در مورد ترست بگم که من رفتم پیش یه مشاور و باهاش در مورد تو صحبت کردم. در مورد ترس هات ، یه روشهایی رو گفت که من هم عملش کردم و خدا رو شکر دیگه ترست خیلی کم شده مثلا هر جا مگس میبینی میگی ماما مگس کش رو بده من بکشمش. یا در مورد زلزله صحبت میکنی مثلا میگی خونه ی ما خیلی محکمه یا میگی ماما توی زلزله بوفه مون صدا میده میری ستون بوفه رو میگیری و سعی میکنی تکونش بدی و بعد میگی وقتی زلزله میاد خونمون اینجوری تکون میخوره.
میدونم ترس از زلزله یا باد های شدید طبیعیه حتی واسه ما بزرگترها و ترس از دکتر و آرایشگر هم واسه بچه ها (البته هنوز هم از دکتر و آرایشگر میترسی).
خدا رو شکر استرس و اضطرابت تا حدودی کم شده ولی نه کامل چون بعضی وقت ها هم میبینم ناخن هاتو میکنی. در این مورد هم با مشاور صحبت کردم گفت به خاطر ترس و اظطراب هستش و با مرور زمان که ترس هاش کم میشه اون عادت ناخن کندن رو هم ترک میکنه فقط کاری که ما یعنی من و بابایی باید بکنیم اینه که وقتی تو ناخنتو میکنی ما بهت تذکر ندیم چون اون موقع استرست زیاد میشه. امیدوارم که کارساز باشه.
راستی کلاس های ICDLهم تموم شده واسه همین دیگه مهد کودک هم نمیبرمت . مهد کودک که میبردمت هی سرما میخودی و خیلی لاغر شده بودی ولی الان دیگه توی خونه مامانی بهت میرسه تا باز هم تپل مپل بشی(به قول خودت تپل موتول بشی)